گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه ات، کودکیهایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.....
میخواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درختِ حیاطمان، پنهانی، غصه هایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخنهای ضربدیده ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود!
اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی اَت بزنم.
"""سایه ات کم مباد ای پـــــــــــــدرم!"""

دکوراسیون وتعیین رنگ رابه استادکاران مابسپارید